مقدمه

      تمام انبیای الهی با هدف اصلاح جامعه‌ی بشری مبعوث شده‌اند و یکی از مؤثرترین ابزارها برای رسیدن به این هدف «امر به معروف و نهی از منکر» است. پیشینه‌ی این فریضه نه فقط به صدر اسلام بلکه فراتر از آن یعنی به زمان بعثت اولین پیامبر الهی بر می‌گردد. در دنیای اسلام از همان ابتداء با نزول آیات «امر به معروف و نهی از منکر» پیامبر گرامی(ص) و اصحاب ایشان و همچنین پیشوایان معصوم(ع)، از امر به معروف و نهی از منکر در جهت پاسداری از اصول مکتب به عنوان مؤثرترین ابزار و نیز یک تکلیف الهی بهره گرفته‌اند. قرآن کریم در هفت آیه، امر به معروف و نهی از منکر را  به صورت مستقیم ذکر نموده است. آیات 104، 110 و 114 سوره مبارکه آل عمران[1]،[2]،[3] و 157 اعراف[4]، 71 توبه[5]، 41 حج، 17 لقمان[6]، در این آیات خداوند دستور به اجرای این فریضه مهم داده است. این پژوهش به بررسی سه آیه از هفت آیه یعنی آیات 104 و 110 سوره آل عمران  و 17 سوره لقمان می پردازد. با توجه به تأثیرات ژرف اجتماعی سیاسی و فرهنگی امر به معروف و نهی از منکر در صحنه رفتار فردی و اجتماعی، بررسی آن از منظر تفاسیر مهم با گرایش های فکری متفاوت مفسرین آنها، موجب آشکار شدن ابعاد مسأله امر به معروف و نهی از منکر در ساحت اندیشه و تحقق آن در عرصه عمل می گردد. افزون بر این، پژوهشگران را در فهم بیشتر این فرضیه مهم یاری می رساند. علت انتخاب این سه آیه آن است که مفسرین فوق در ذیل این آیات عمدتا به بیان حقیقت، شرائط، مراحل  و موارد امر به معروف و نهی از منکر پرداخته  و دیدگاه خود را بیان کرده اند. از این رو این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی و تفسیر متن با استناد به سه تفسیر المیزان، کشاف و مفاتیح الغیب، به تبیین و تطبیق مسأله امر به معروف و نهی از منکر از منظر علامه طباطبایی، فخر رازی و زمخشری می پردازد. تا اختلاف و اشتراک دیدگاههای آنها مشخص گردد. اگر چه در این مسئله  کتب و مقالاتی  به رشته ی تحریر درآمده است؛ اما نوشته ای که به بررسی تطبیقی امربه معروف و نهی از منکر ازمنظر سه مفسر بزرگ اسلامی یعنی علامه طباطبایی، فخر رازی و زمخشری بپردازد، یافت نشد. این پژوهش بعد از مفهوم شناسی و تبیین مسئله پژوهش، به بررسی امر به معروف و....از دیدگاه سه مفسر بزرگ اسلامی، یعنی علامه طباطبایی، فخر رازی و  زمخشری، پرداخته و سعی بر آن دارد که ضرورت و وجوب، اهمیت، شرایط، اقسام و مراتب امر به معروف و نهی از منکر را از دیدگاه سه مفسر فوق مورد بررسی تطبیقی قرار دهد.

مفهوم شناسی

    مَعْرُوف‏ در لغت، اسمى است براى هر كارى كه با عقل و شريعت نيكو شناخته شده و مُنْكَر، یعنی چيزى كه از نظر عقل و شریعت، به زشتى شناخته شده‏ باشد[7].  معروف و منکر دو مفهوم متقابل هستند[8]. کارهایی که نیک و ارزشی یا زشت و ضد اررزش باشند، به ترتیب معروف و منکر نامیده می­شوند[9]. راه شناخت مصاديق اين دوعنوان از طریق عقل و شرع بدست می آید. (همان،ج 5،ص 93)

     در اصطلاح نیز امر به معروف و نهی از منکر عبارتست از واداشتن ديگران بر امورى كه طاعت مولى است از قبيل امر به صلاة، صوم و... ، و نهى از منكر عبارتست از بازداشتن ديگران از انجام معاصى مولى و يا كارهائى كه مبغوض مولى است مثل منع از شرب خمر، ظلم، غيبت مؤمن و... (محمدی،1378،ص600) امر به معروف و نهی از منکر پنجمین اصل در مذهب معتزله به شمار می رود.(جمعی از اساتید و محققان، 1390،ص475)

حقیقت امر به معروف و نهی از منکر

      امر به‏ معروف‏ و نهى از منكر از والاترين و شريف‏ترين واجبات است که به وسيله آنها واجبات دیگر برپا مى‏شود. این واجب از ضروريات دين به شمار می رود و هرکس منكر وجوب آن گردد، از دایره اسلام خارج و کافر می باشد[10].  بر آمر به معروف و ناهى از منكر لازم است كه هدفش از امر و نهى، خود نمايى و خود فروشى و تحميل نظر خود نباشد، و الا منظور از امر به معروف و نهى از منكر، كه حصول سعادت عباد و اجراى احكام اللّه در بلاد است، حاصل نخواهد شد. بلكه گاهی امر به معروف انسان جاهل، یا انسانی که از روى خواهش نفسانى و تصرّف شيطانى دست به این کار می زند نتيجه معكوس حاصل خواهد شد و چندين منكر از آن بیرون می آید[11]. در نتیجه حقیقت امر به معروف و نهی از منکر که از وجهه رحمت رحیمیه الهیه و از ضروریات اسلام است در صورت رعایت شرایط آن سبب ارشاد جاهلان و غافلان و مانع از انجام منکرات و سبب اجرای احکام خداوند در جامعه و رسیدن مردم به سعادت می گردد.

امر به معروف و نهی از منکر از منظر تفسیر المیزان

      محمد حسین طباطبایی مفسر بزرگ شیعی در تفسیر" المیزان فی التفسیر القرآن" در تفسیر آیات امر به معروف و نهی از منکر به بیان حقیقت، ضرورت، اهمیت امر به معروف و نهی از منکر پرداخته است. در ذیل ابتدا به اصل وجوب امر به معروف و نهی از منکر پرداخته می شود.

اصل وجوب امر به معروف و نهی از منکر

در ذیل آیه 104 سوره آل عمران، «وَ لْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلىَ الخْيرْ وَ يَأْمُرُونَ بِالمْعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ  وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُون» علامه امر به معروف و نهی از منکر را از لوازم و واجبات اجتماع معتصم به حبل الله می داند. در ذیل آیه 19سوره نساء[12]، معروف را به معنای هر امرى كه مردم در مجتمع خود آن را بشناسند و انكار نكنند و بدان جاهل نباشند تعریف نموده است[13]. به نظر می رسد علامه (ره) وجوب را از فعل امر"ولتکن" اخذ نموده باشد[14]. ایشان معتقد است، عمل در همه شؤون، داير مدار علم است، هر زمان كه علم يك علم صالحى باشد، عمل هم صالح مى‏شود، و هر زمان كه علم فاسد باشد عمل هم فاسد مى‏گردد. خداوند تبارک و تعالی حال علم و عمل را در آيه زير، به زمين و روئيدنى‏هاى آن مثال زده و فرموده است:«وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِداً[15]» بنابراین شكى نیست، در اينكه علم و عمل، اثرى متقابل در يكديگر دارند. قوى‏ترين داعى به عمل، علم است و وقتى عمل واقع گردد و اثرش به چشم ديده شود، بهترين معلمى است كه همان علم را به آدمى مى‏آموزد و انگیزه برای اجتماع صالح می شود و افراد، اگر شخصی متخلف از آن علم را ببینند، وی را به سوى آن برمی گردانند و شخص منحرف را به حال خود واگذار نمی كنند، و نمی گذارند آن فرد در پرتگاه منكر سقوط نموده، در مهلكه شر و فساد بيفتد و اين همان دعوت به فراگيرى و تشخيص معروف از منكر و امر به معروف و نهى از منكر است. لذا علامه طباطبایی امر به معروف و نهی از منکر را از لوازمات جامعه صالح می داند. بنابراین تفرقه و جدايى افراد از يكديگر، مقدمه جدايى عقايد است، زیرا وقتى يك قوم به یکدیگر نزديك و مجتمع و مربوط باشند، عقايدشان به هم متصل و در آخر از راه تماس و تأثير متقابل متحد مى‏شوند[16]. به همين جهت است كه هر كدام ديگرى را به معروف امر مى‏كند و از منكر نهى مى‏نمايد.

وجوب عینی یا کفایی

در رابطه با قول خداوند که می فرماید: "وَ لْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلىَ الخَْيرِْ وَ يَأْمُرُونَ بِالمَْعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ  وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُون"(آل عمران،104) در کلمه "من" اقوال مختلف مطرح است برخی "من" را بیانیه و برخی تبعیضیه می دانند. علامه می فرماید: در هر حال امر به معروف و نهی از منکر قائم به بعضى افراد جامعه است، نه همه آنها و خطابى كه اين وظيفه را تشريع مى‏كند، اگر متوجه همان بعض باشد كه هيچ، و اگر متوجه كل جامعه باشد، باز هم به اعتبار بعض است و به عبارتى ديگر، بازخواست و عقاب در تخلف اين وظيفه، متوجه تك تك افراد است. ولى پاداش و اجرش از آن كسى است كه وظيفه را انجام داده باشد. به همين جهت است كه مى‏بينيم در ادامه آیه خداوند می فرماید:" وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ" پس ظاهر قول آن است که، كلمه" من" تبعيضى باشد، و در محاورات نيز اگر در مثل چنين تركيبى و چنين كلامى، كلمه" من" بكار رفته باشد، ظاهرش همين است كه براى تبعيض باشد مگر آنكه دليلى در كلام باشد، و دلالت كند بر اينكه معناى ديگرى از اين كلمه منظور است. علامه امر به معروف و نهی از منکر را بر اساس همین آیه واجب عینی نمی داند و معتقد است واجب کفایی است[17].

اهمیت امر به معروف و نهی از منکر

ذكر ايمان به خدا بعد از ذكر امر به معروف و نهى از منكر در آیه 110 آل عمران:"كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتابِ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ" از قبيل ذكر كل بعد از جزء، و يا ذكر اصل بعد از فرع است، پس معناى آيه اين گونه مى‏شود كه" شما گروه مسلمانان در ابتداى تكون و پيدايشتان براى مردم بهترين امت بوديد". چون دو فریضه دینی یعنی امر به معروف و نهى از منكر را انجام می دهید و با اتفاق كلمه و در كمال اتحاد به حبل اللَّه چنگ مى‏زنيد و عينا مانند تن واحدى هستيد، اگر اهل كتاب هم مثل شما چنين وضعى را مى‏داشتند برايشان بهتر بود. ولى چنين نبودند بلكه اختلاف كردند. بعضى ايمان آورده و بيشترشان فسق ورزيدند[18]. در اهمیت امر به معروف و نهی از منکر همین بس که خداوند در آیه "كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ" امت برتر را در گرو امر به معروف و نهی از منکر بیان کرده است و كليت و گستردگى اين شرافت بر امت اسلام، از اين جهت است كه بعضى از افرادش متصف به حقيقت ايمان، و قائم به حق امر به معروف و نهى از منكر هستند.

علامه در آیه 71 سوره توبه"وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ  يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَر"می نویسد: مردان و زنان با ايمان اولياى يكديگر بوده و منافقین نقطه مقابل مؤمنین هستند و مردان و زنان مؤمن با همه كثرت و پراكندگى افرادشان همه در حكم يك تن واحدند، و به همين جهت بعضى از ايشان امور بعضى ديگر را عهده‏دار هستند و به همين جهت است كه هر كدام ديگرى را به معروف امر و از منكر نهى مى‏نمايد و این ولایت تا كوچكترين افراد اجتماع را در بر می گیرد لذا به خود اجازه مى‏دهند هر يك، ديگرى را به معروف واداشته و از منكر باز بدارد[19].

   آیه 17 سوره لقمان، «يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ[20]» آیه شریفه، مربوط به پاره‏اى از دستورات، راجع به عمل و اخلاق پسنديده است. از جمله اعمال، نماز، كه عمود دين است، و به دنبال آن امر به معروف و نهى از منكر آمده که در کنار نماز بیان شده و از جمله اخلاق پسنديده صبر در برابر مصائبى است كه به آدمى مى‏رسد[21].

"کان"در آیه "كُنتُمْ خَيرْ أُمَّة:

       در آیه 110 آل عمران"كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ...." خطاب به مؤمنين است و مراد از اخراج، اظهار است و منظور از كلمه" ناس" عموم بشر می باشد، بطورى كه گفته‏اند فعل" كنتم" در خصوص اين آيه منسلخ از زمان است. زیرا نمى‏خواهد بفرمايد شما در زمان گذشته چنين بوده‏ايد، بلكه مى‏ فرماید، شما چنين امتى هستيد، و كلمه" امت" كه هم بر جماعت اطلاق مى‏شود و هم بر فرد، از ماده" الف، ميم، ميم" به معناى قصد گرفته شده است. پس امت به معناى جمعيت يا فردى است كه هدفى را دنبال مى‏كنند.

شرائط، اقسام و مراتب وجوب امر به معروف و نهی از منکر

علامه طباطبایی در رابطه با شرائط، اقسام و مراتب امر به معروف و نهی از منکر مطلبی را در تفسیر خویش ذکر ننموده اند.

       علامه طباطبایی امر به معروف را واجب کفایی و از لوازم واجبات اجتماع صالح و متحد و معتصم به حبل الله می داند و می گوید عمل صالح، دائر مدار علم صالح است و معتقد است، در اجتماع صالح اگر شخصی تخلف هم بنماید، دیگران او را بوسیله امر به معروف و نهی از منکر از ورطه فساد و هلاکت نجات می دهند و نمی گذارند در مهلکه فساد بیافتد. بیان علامه را در مورد امر به معروف و نهی از منکر به صورت خلاصه می توان این گونه بیان کرد. علامه معروف را هر کاری می داند که مردم اجتماع، آن را نیکو بشناسند و انکار نکنند. در چنین جامعه ای منکر همان شر خواهد بود. وی لازمه عمل به معروف را علم می داند و به نقش متقابل علم و عمل در گسترش امر به معروف باور دارد. در اهمیت امر به معروف و نهی از منکر همین بس که خداوند امت برتر را در گرو امر به معروف و نهی از منکر بیان کرده است.  

امر به معروف و نهی از منکر از منظر تفسیر مفاتیح الغیب

     فخر رازی از مفسرین بزرگ اشاعره در تفسیر مفاتیح الغیب در ذیل آیات امر به معروف و نهی از منکر به بیان دیدگاه های تفسیری خود می پردازد که به اختصار بیان می شود.

اصل وجوب امر به معروف و نهی از منکر

 فخر رازی به دو دلیل امر به معروف و نهی از منکر را بر همه واجب می داند: 1- بر اساس "منکم" در آیه104 آل عمران، و می گوید "من" در "ولتکن منکم" بیانیه است. 2- خداوند بر اساس آیه 110 آل عمران، امر به معروف و نهی از منکر را بر همه امت واجب کرده است[22].

وجوب عینی یا کفایی

فخر رازی ذیل آیه 104 آل عمران: "وَ لْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلىَ الخْيرْ وَ يَأْمُرُونَ بِالمْعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَر" در  مورد  کلمه "منکم" می گوید: دو قول وجود دارد. قول اول این که من برای تبعیض نیست به دو دلیل، اول این که خداوند تعالی امر به معروف و نهی از منکر را بر همه امت  توسط آیه 110 آل عمران "كُنتُمْ خَيرْأُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَر" واجب کرد.  دوم  این که:  هیچ مکلفی نیست مگر این که بر او امر به معروف و نهی از منکر یا به دست یا به لسان یا به قلب واجب است و بر هر کسی دفع ضرر از خویش واجب است. در این جا کلمه من برای تبیین است نه برای تبعیض مانند قول خداوند متعال که می فرماید: :«فاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ[23]» از گفتار باطل (نيز) دورى نماييد و قول خداوند:«انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا»(توبة، 41)سبکبار و گرانبار رهسپار شوید و قوله«إِلَّا تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذاباً أَلِيماً[24]» اگر بسیج نشوید خداوند شما را به عذابی دردناک عذاب خواهد کرد. [در این موارد] امر عام است سپس وقتی گروهی به این کار قیام کردند کفایت می کند و تکلیف از گردن بقیه ساقط می شود[25].

قول دوم: "من" در آیه برای تبعیض است. معتقدین به این نظریه اختلاف کردند و دو قول دارند: یکی این که: فائده "من تبعیض" این است که گروهی که قادر به دعوت نیستند و نمی توانند امر به معروف و نهی از منکر کنند مانند زنان و مریضها و ناتوانان شامل آنها نمی شود. قول دوم: منظور از "من" تبعیض علما هستند که تکلیف مختص آنها است. نظر دوم از کسانی که من را تبعیضیه گرفتند: اجماع در وجوب است. و می گویند واجب کفایی است به این معنا که زمانی که بعضی به این کار قیام کردند تکلیف از گردن بقیه ساقط می شود و اگر به این معنا معتقد شدیم من بعضیه خواهد بود و درحقیقت بر بعضی واجب است نه بر همه و خدا عالم تر است[26].(والله اعلم)

 

     اهمیت امر به معروف و نهی از منکر

در ذیل آیه 104 آل عمران به سه تکلیف امر  شده است: 1- دعوت به خیر 2- امر به معروف 3- نهی از منکر، " يَدْعُونَ إِلىَ الخْيرْ وَ يَأْمُرُونَ بِالمْعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَر"وجود عطف ها در آیه ایجاب می کند که هر سه با هم متغایر باشند. بنابراین می گوییم:  برترین دعوت به خیر همان دعوت به اثبات ذات، صفات و منزه نمودن از شبهه های ممکن برای خداوند است. شاهد آن نیز قول خداوند است که می فرماید: " قلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي[27]" پس دعوت به خیر جنس است و تحت آن دو نوع وجود دارد یکی از آن دو نوع: تشویق در کاری که شایسته است که همان معروف است. دوم: تشویق به ترک فعلی که سزاوار نیست که همان نهی از منکر است. پس آیه ابتدا جنس را ذکر کرده سپس نوع آن را به دنبالش ذکر می کند که به جهت مبالغه در بیان است[28].

 فخر رازی در تبیین آیه110 سوره مبارکه آل عمران می نویسد: آیه، مؤمنین را بر انقیاد و طاعت راهنمایی می کند و می گوید:" كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ" به معنای این است که شما در لوح محفوظ بهترین و برترین امت هستید، به این جهت خودتان را از این فضیلت دور و از این خصلت محموده محروم نکنید و علت برتری این امت بر امتهای سابق همان امر به معروف و نهی از منکر و ایمان به خدا است که موجب قرار گرفتن در زمره بهترین امت ها می باشد. از پیامبر(ص)نقل شده است که: هر کس، امر به معروف و نهی از منکر کند، خلیفه خدا در زمین و خلیفه رسول خدا و خلیفه کتاب خدا خواهد بود[29].(همان،ص315) و از علی بن ابی طالب نقل شده است: برترین جهاد، امر به معروف و نهی از منکر است و همچنین فرمود: هر کس معروف و منکر را با قلبش نشناخت واژگون عمل خواهد کرد و علو و برتری را در جایگاه پستی قرارمی دهد.[30]

 

شرائط وجوب امر به معروف و نهی از منکر

فخر رازی معتقد است:« آمر و ناهی، باید نسبت به معروف و منکر علم داشته باشند، به این معنا که دعوت به خیر، مشروط به دانستن خیر، معروف و منکر است و قطعا جاهل به آنها چه بسا به باطل دعوت و امر به منکر نماید و همین طور نهی از معروف کرده و یا در جایی که باید نرمی نشان دهد خشمگین شود، یا برعکس و یا با نهیش انکار دوستش را بیشتر نماید و سبب گمراهی بیشتر او  شود در نتیجه این تکلیف، متوجه علماء می شود و شکی نیست که علماء بعضی از امت هستند[31] و مانند این آیه، قول خداوند است که می فرماید: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ[32]»

وی در مورد شرط امر به معروف و نهی از منکر با توجه به آیه 17 سوره لقمان می نویسد: «خداوند می فرماید: «يَابُنىَ‏َّ أَقِمِ الصَّلَوةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ اصْبرِْ عَلىَ‏ مَا أَصَابَكَ  إِنَّ ذَالِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور» معروف، در معرفت خدا ،اعتقاد به وجود خدا و شناخت وی است و منکر، اعتقاد به وجود غیر خداست. علت امر به صبر در آخر آیه 17 سوره لقمان از دیدگاه فخر رازی عبارت است از: « به جهت آزاری که به آمر به معروف وناهی از منکر می رسد، خداوند امر به صبر نموده است. و«إن ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الامور» یعنی اموری که عزمش واجب است یعنی قطعی است و در این جا مصدر به معنی مفعول است[33].» (همان،ج24،ص122) آنچه از این سخنان استفاده می شود آن است که آمر به معروف باید استطاعت علمی و عملی داشته باشد. ایشان در مورد قدرت آمر و ناهی می گوید: «خداوند می فرماید: « وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ» (آل عمران،105) امر به معروف و نهی از منکرکامل نمی شود مگر این که آمر به معروف قادر بر اجرای این تکلیف، بر علیه ظالمین و غلو کنندگان باشد و این قدرت حاصل نمی شود مگر هنگامی که الفت و محبت بین اهل حق و دین وجود داشته باشد. لاجرم خداوند از پراکندگی و اختلاف، برحذر داشت. زیرا به خاطر ناتوانی از قیام به این تکلیف امر به معروف و نهی از منکر صورت نمی گیرد. (همان،ص316) برخی به انتهای آیه "وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ " (آل عمران،104) تمسک می کنند و می گویند: امر به معروف و نهی از منکر بر فاسق واجب نیست زیرا آمر به معروف و ناهی از منکر جزء مفلحین و رستگاراند و فاسق مفلح نیست پس واجب است آمر به معروف فاسق نباشد. این قول تأکید شده با قول خداوند که می فرماید:« أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ»(توبة،44) و آیه « لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ»(صف:2و3) زیرا اگر جایز باشد فاسق امر به معروف و نهی از منکر کند آیا جایز است زانی به زنی که با او عمل زنا انجام داده بگوید صورتت را بپوشان و مکشوف نکن؟ معلوم است که این عمل در نهایت قبح و زشتی است.

{ولی}علما می گویند: به نفع فاسق است امر به معروف کند زیرا ترک آن منکر بر او واجب و نهی از منکر نیز بر او واجب است. پس ارتکاب گناه دلیل بر آن نیست که واجب دیگر را ترک نماید. همچنین از گذشتگان رسیده که می گفتند: امر به خیر کنید اگر چه خود انجام نمی دهید. مطرف بن عبدلله [34](واقدی،1374،ص146)می گوید: چیزی را که انجام ندادم نمی گویم، سپس گفت: کدام یک از ما آنچه را که می گوید انجام می دهد؟ شیطان دوست دارد با این کلمه بر شما پیروز شود و شما احدی را امر به معروف و نهی از منکر نکنید[35].

 

اقسام امر به معروف و نهی از منکر

 امر به معروف به قلب، لسان و به ید می باشد و قویترین امر به معروف و نهی از منکر بوسیله قتال است زیرا نفس در خطر قتل قرار می گیرد[36].

 مراتب امر به معروف و نهی از منکر

      صاحب کتاب مفاتیح الغیب در ابتدای تفسیر آیه 104 آل عمران مراحل امر به معروف و نهی از منکر را از خفیف به شدید بیان می نماید و دلیل آن را نیز آیه 9 سوره حجرات ذکر می کند. خداوند متعال می فرماید:« وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ[37]» اصلاح را بر قتال مقدم کرده است. آیه بیان می کند که شروع امر به معروف و نهی از منکراز مدارا شروع و به سخت و سخت تر باید برسد و همچنین خداوند متعال در آیه دیگر نیز مرحله امر به معروف و نهی از منکر را از خفیف به شدید بیان می فرماید:« فَعِظُوهُن وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ[38]» دلالت بر آن دارد که ابتدا با وعظ و نصیحت، اگر انجام نشد با تغلیظ و تشدید نتیجه نداد با قهر بوسیله دست واجب می شود[39].

 

امر به معروف ونهی از منکر و حجیت اجماع

 

     فخر رازی می نویسد: اصحاب ما بوسیله آیه 110 آل عمران :«كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ.....»احتجاج کردند که اجماع امت حجه است. او می گوید: امت در اصل، طائفه ای است که گرد هم بر چیز واحدی جمع شوند. امت نبی ما(ص) جماعتی هستند که به ایمان وصف شدند و به نبوت پیامبر(ص) اقرار دارند. و گاهی هم گفته می شود: برای هر کسی که  به دعوتش جمع شوند آنها امت او هستند. پیامبر(ص) فرمود: " أمتي لا تجتمع على ضلالة" امت من بر ضلالت اجتماع نمی کنند و همچنین فرمود: "روز قیامت امتم امتم"پس لفظ امت در این موضع و شبیه به این موضع مقرون به نبوت فهمیده می شود[40].  البته به فرض صحت سند حدیث این  استفاده فخر از آیه110 آل عمران زمانی صادق است که همه امت بر امری اجتماع کنند نه تنها گروه خاصی.

          بیان فخر رازی را در مورد امر به معروف و نهی از منکر به صورت خلاصه می توان این گونه بیان کرد. وی امر به معروف و نهی از منکر را واجب شرعی می داند و شروطی همچون تکلیف، علم به معروف و منکر، واجب بودن معروف و منکر و تأثیر احتمالی را در آن دخیل می داند. وی علم را شرط امر به معروف دانسته و عدالت آمر و ناهی را نمی پذیرد و می گوید: جایز است فاسق امر به معروف و نهی از منکر کند. بعد از بیان اقوال مربوط به "من" در آیه 104 آل عمران، قائل به تبعیضیه بودن آن نیست و با استناد به آیه 110 آل عمران حجیت اجماع را استنباط می کند. در آیه 17 لقمان معروف را شامل اعتقاد، معرفت و شناخت به خدا بیان نموده و منکر را اعتقاد به وجود غیر خدا می داند. امر به صبر در آیه، به جهت آزاری که به آمر به معروف و ناهی از منکر می‏رسد بیان کرده است.

 

امر به معروف و نهی از منکراز منظر تفسیر کشاف

       محمود بن عمر زمخشری مفسر معتزلی در ذیل به بیان دیدگاههای تفسیری خود در مورد اهمیت، شرایط و مراحل امر به معروف و نهی از منکر می پردازد که در ادامه به بیان آن می پردازیم:

اصل وجوب امر به معروف و نهی از منکر

زمخشری با تمسک به آیه 104 آل عمران که خداوند می فرماید:" وَ لْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلىَ الخَْيرِْ وَ يَأْمُرُونَ بِالمَْعْرُوفِ ...."  وجوب امر به معروف را ذکر می کند و معتقد است: امر به معروف و نهی از منکر صلاحیت پیدا نمی کند مگر این که آمر و ناهی نسبت به معروف و منکر علم داشته باشند و بدانند چگونه اقامه امر کنند و چگونه به آن مباشرت داشته باشند. زیرا جاهل  چه  بسا نهی از معروف و امر به منکر نماید و چه بسا شناخت به مذهب خویش داشته ولی نسبت به مذهب دوستش جاهل باشد در نتیجه او را نهی کند به چیزی که در نزد مذهب او منکر نباشد وجایی که باید نرم باشد خشمگین شود و در جایگاهی که باید تندی نشان دهد خشمگین شود بنابراین نهی او منجر به افزایش انکار منکرین حاصلی نداشته و یا عبث باشد[41].

 

وجوب عینی یا کفایی

آیه 104 سوره آل عمران« وَ لْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ» "من"را"من" تبعیضیه بیان می کند و از آن وجوب کفایی امر به معروف و نهی از منکر را استخراج می کند و می گوید: این تبعیض و تنکیر " أُمَّةٌ"، نشانه قلت عاملین به امر به معروف و ناهیان از منکر است و خطاب خداوند مخصوص خواص جامعه است. این اسلوب را در آیه دیگر نیز می توان مشاهده می کرد مانند:" اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ[42]" نکره بودن "نَفْسٌ"، توجه به کمی نظارت کننده بر آن است که چه توشه ای برای آخرت پیش می فرستد و یا آیه: "وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ[43]" مراد از " أُذُنٌ " شخص مخصوص، علی بن ابی طالب است. قول ضعیفی نیز می گوید: "من" بیانیه است. به معنی اینکه امتی باشید که امر می کنند و آن امت غیر از بقیه رستگارانند آنها خاص ترین در رستگاری هستند[44]. در مورد شرعی یا عقلی بودن امر به معروف و نهی از منکر اختلاف بین دو معتزلی را مطرح کرده و می گوید: ابوعلی وجوب آن را شرعی و عقلی می داند ولی ابوهاشم وجوب آن را شرعی می داند[45].

اهمیت امر به معروف و نهی از منکر

محمود بن عمر زمخشری می گوید:« تقدم دعوت به خیر نسبت به امر به معروف در آیه شریفه " يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ" به جهت عمومیت در تکالیف است چه در مورد انجام و چه در ترک تکالیف، ولی امر به معروف و نهی از منکر  به صورت خاص آمده است. در این جا خداوند، خاص را بعد از عام قرار داده، تا فضیلت امر به معروف و نهی از منکر را بیان کند[46]. مانند قول خداوند در "وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى[47]‏".»

      در مورد قسمت آخر آیه 17 سوره لقمان زمخشری می نویسد: جایز است قول خداوند:"وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَكَ" عام باشد در رابطه با هر آنچه که از رنج به انسان می رسد یا خاص باشد در مورد هر آنچه که رنج از امر به معروف و نهی از منکر به آمر به معروف و ناهی از منکر می رسد که آن از امور عظیمه و بزرگ است[48]. از پیامبر(ص) سؤال می کنند بهترین مردم چه کسی است؟ می فرمایند: کسی که امر به معروف و نهی از منکر می کند و باتقواترین آنها برای خداست...[49]

اقسام امر به معروف و نهی از منکر

زمخشری ذیل این آیات در رابطه با اقسام امر به معروف و نهی از منکر مطلبی را بیان نکرده است.

شرائط وجوب امر به معروف و نهی از منکر

     شرائط وجوب امر به معروف و نهی از منکر از منظر زمخشری عبارت است از: ا- شناخت معروف و منکر توسط آمر و ناهی 2- امر به معروف و نهی از منکر، باید ضرر بزرگتر و بیشتر از منکر در پی نداشته باشد تا موجب انکار بیشتر شخص گردد. 3- علم یا ظن قوی آمر و ناهی به تأثیر گفتار خود، 4- امر و نهی موجب ضرر و زیان در جان و مال آمر و ناهی نگردد. 5- شرط وجوب نهی از منکر آن است که شخص آماده وقوع، یا در حال وقوع بودن منکر باشد، مانند این که ناهی شرابخوار را ببیند که در حال آماده کردن وسائل خویش برای نوشیدن خمر است. پس هر مسلمانی که قدرت و شرائط آن را داشته باشد باید امر به معروف و نهی از منکر نماید و اجماع کردند بر این که هرکس تارک الصلوتی را دید، بر او واجب است نهی از منکر نماید، زیرا قبح آن برای هر فردی معلوم است. اما نهی، به صورت قتال و جنگ، توسط امام و جانشینان او باید صورت گیرد، زیرا آنها اولی به نهی هستند، به سیاست داناتر و یاران زیادی دارند[50].

مراحل امر به معروف و نهی از منکر

     زمخشری مراحل نهی از منکر را از ابتدا به سهل بیان می کند و می گوید: اگر سود نرساند به سختی نهی کند زیرا هدف، بازدارندگی از منکر است. خداوند متعال می فرماید: وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا "فاصلحوا بینهما" اصلاح کنید بین خودتان، سپس می فرماید: " فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏"فَقاتِلُوا" قتال کنید "الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ[51]" و اگر دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ (و نزاع) پرداختند، پس ميان آن دو صلح برقرار كنيد و اگر يكى از آن دو بر ديگرى ستم (و تجاوز) كند، پس با آنكه ستم مى‏كند، بجنگيد، تا به فرمان خدا باز گردد. زیرا هدف از نهی از منکر، بازدارندگی از منکر است.

      امر به معروف تابع تکلیف (مأمور به) است. اگر تکلیف واجب باشد پس امر به آن واجب می گردد، اگر مستحب باشد امر به آن نیز مستحب خواهد بود. اما نهی از منکر به تمامه واجب است. زیرا ترک همه منکر واجب است به دلیل متصف شدن منکر به قبیح است.

      زمخشری در مورد اینکه چه کسانی امر و نهی شوند، می گوید: «من يُؤمر و يُنهى؟ قلت: كل مكلف، و غير المكلف إذا همَّ بضرر غيره مُنع، كالصبيان و المجانين، و ينهى الصبيان عن المحرمات حتى لا يتعوّدوها، كما يؤخذون بالصلاة ليمرنوا عليها: همه مکلفین و غیر مکلف ها، زمانی که ضرری به غیر وارد کنند منع می شوند، مانند بچه ها و مجنون ها و بچه ها از محرمات نهی می شوند تا مرتکب آن نشوند همانطور که کودکان امر به نماز می شوند تا تمرینی بر آن داشته و مهیا شوند. »

      ایشان همچنین معتقد است:« بر مرتکب منکر نیز واجب است نهی از منکر نماید زیرا ترک ارتکاب و نهی از آن، هر دو بر او واجب است و با ترک یکی از واجبها واجب دیگر ساقط نمی شود. از گذشتگان به ما رسیده که: امر به خیر کنید اگر چه انجام ندهید. مطرف بن عبدالله می گوید: آنچه را انجام نمی دهم، نمی گویم. پاسخی که به او داده شده آن است که: کدام یک از ما آنچه را می گوید انجام می دهد؟ شیطان دوست دارد احدی امر به معروف و نهی از منکر نکند و در این موقع به شما پیروز شده است[52].

 بیان زمخشری را در مورد امر به معروف و نهی از منکر به صورت خلاصه می توان اینگونه بیان کرد که وی امر به معروف و نهی از منکر را با توجه به "من" در آیه 104 آل عمران واجب کفایی می داند و معتقد است آمر و ناهی باید معروف و منکر را خوب بشناسند و با نهی ناهی ضرر عظیمی پیش نیاد. مراحل اجرای آن را نیز بر اساس آیه 104 آل عمران از آسان به سخت بیان نموده و می گوید: کسانی باید اقدام به این کار نمایند که قدرت بر آن داشته و شرائطش را نیز دارا باشند حکم امر به معروف و نهی از منکر را تابع تکلیف می داند و معتقد است همه مکلفین و غیر مکلفین می توانند امر و نهی شوند و کسی نیز که خود مرتکب منکر شده می تواند نهی از منکر نماید. زمخشری در آیه 110 آل عمران علت تقدم دعوت به خیر نسبت به امر به معروف و نهی از منکر را آن می داند که: خداوند خاص را بعد از عام قرار داده، تا فضیلت امر به معروف و نهی از منکر را بیان نماید.

 

تحلیل مقایسه‏ای دیدگاه مفسران نسبت به امر به معروف و نهی از منکر

در مورد آیات امر به معروف و نهی از منکر علامه طباطبایی در المیزان، فخر رازی در مفاتیح الغیب و زمخشری در کشاف دارای دیدگاههای تفسیری مشترک و اختلافی هستند که به اختصار آنها را بیان می کنیم.

الف:دیدگاههای مشترک درموردامر به معروف ونهی از منکر

1-مفسرین فوق یکی از مهم ترین دلیل امت بهتر و برتر را به دلیل وجود  فریضه امر به معروف و نهی از منکر در بین مسلمانان بیان کرده اند. و این حقیقت را می توان از بیان خاص،(امر به معروف ) بعد از عام (امر به ایمان و دعوت به خیر در آیات امر به معروف) دریافت. آیات امر  به معروف فلاح و رستگاری امت را تعلیل به این فریضه مهم کرده اند.

2-هر سه مفسر در رابطه با وجوب امر به معروف و نهی از منکر اتفاق نظر دارند.

3- در اصل وجوب امر به معروف ونهی ازمنکر  بین مفسرین فوق اتفاق نظر وجود دارد .اگر چه در مورد وجوب عینی وکفایی بودن آن با یکد یگر اختلاف نظر  دارند.

4- علامه  طبا طبایی، امر به معروف و نهی از منکر را از لوازم واجب اجتماع صالح و متحد و معتصم به حبل الله می داندکه سبب گسترش محبت بین آنان می شود. فخر رازی اجرای  امر به معروف و نهی از منکر را موجب الفت بیشتر بین اهل حق می داند.

5- هر سه مفسر مراحل امر به معروف و نهی از منکر را از مراتب خفیف به شدید بیان می کنند.

6-  تفاسیر فوق امر به معروف ونهی از منکر را بر فاسق  حتی فاعل منکر لازم می دانند. بنابراین عدالت در انجام این فریضه شرط نیست.

 

ب:دیدگاههای اختلافی در موردامر به معروف ونهی از منکر

1-فخر رازی با استناد به آیه 110 آل عمران امر به معروف را بر همه امت واجب عینی می داند و در آیه "ولتکن منکم"،"من"را پس از ذکر اقوال مختلف، بیانیه می داند و می گوید امر عام است سپس زمانی که گروهی آن را اقامه کردند تکلیف از بقیه ساقط می شود. ولی زمخشری و علامه آن را "من" تبعیضیه و آن را واجب کفایی می دانند.

2-علامه و زمخشری، وجوب امر به معروف و نهی از منکر را  عقلی و شرعی می دانند ولی فخر رازی وجوب آن را شرعی می داند.

3- فخر رازی از افضلیت امت اسلامی بر سایر امت ها باوجود امر به معروف  حتی بر امت موسی(ع) که هدایت به حق شده بودند، حجیت اجماع امت اسلامی را استفاده می کند.

 نتیجه گیری

      بررسی آیات موضوعی  امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، فخررازی در تفسیر مفاتیح الغیب و زمخشری در تفسیر کشاف، نشان داد که آنان بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر و بکارگیری روشهایی در عمل به این فریضه در جهت اصلاح جامعه دینی در مسیر رشد و بالندگی افراد آن اتفاق نظر دارند. از دیدگاه این مفسران، امت برتر ارتباط تامّ و وثیقی با قیام به این فریضه دارد. بگونه‏ای که همواره باید از میان افراد جامعه گروهی مجهز به وسایل و ابزارهای مالی، علمی، فرهنگی و اجتماعی باشند تا بتوانند مردم را در سطح گسترده‏ به خیر و نیکی دعوت نمایند. عالمان دینی مسؤولیت سنگین و ویژه‌ای در عملی کردن این واجب الهی بر عهده دارند. ازجمله نتایج عمل کردن به این فریضه، تألیف قلوب مسلمانان و ازدیاد محبت و دوستی بین آن‌ها است که به نوبه‌ی خود زمینه  بهتری را برای اقامه‌ی امر به معروف‌ در سطح فردی و اجتما عی  مهیا می‌نماید. آیات امر به معروف و نهی از منکر، فلاح و رستگاری امت را، به انجام این فریضه مهم تعلیل کرده ان. مفسرین فوق در مورد شروط امر به معروف و نهی از منکر معین نکرده اند که این شروط از باب شرط وجوب است مانند استطاعت برای حج یا از باب شرط واجب و مقدمه واجب است مانند وضوء برای نماز. در صورت اول یادگیری شروط و تحصیل آن بر مکلفین ضروری نیست اما در فرض دوم بر مکلفین یادگیری و تحصیل شروط از باب مقدمه واجب واجب است. البته از مفاد این تفاسیر استفاده می شود که مراد آنان از بیان این شروط، شرط وجوب  است نه شرط واجب. مفسران فوق عدالت رادر امر به معروف شرط نمی دانند، بنابر این  امر به معروف و نهی از منکر بر فاسق نیز واجب است. در مورد وجوب عینی و کفایی امر به معروف و نهی از منکر، علامه  از کلمه "ولتکن" وجوب امر به معروف   و از کلمه "منکم" در آیه 104 آل عمران وجوب کفایی آن را استفاده می کند. فخر رازی از آیه 110 آل عمران وجوب عینی  امر به معروف و نهی از منکر و در ذیل  آیه 104 آل عمران وجوب کفایی آن را پذیرفته است اگرچه امر به آن را عام می داند ولی معتقد است با قیام گروهی از مردم این تکلیف از بقیه ساقط می شود. زمخشری نیز  وجوب امر به معروف و نهی از منکر را کفایی و عقلی می داند و معتقد است تنکیر " أُمَّةٌ"، نشانه قلت عاملین به امر به معروف و ناهیان از منکر است و خطاب خداوند مخصوص خواص جامعه است.



[1] وَ لْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلىَ الخْیرْ وَ يَأْمُرُونَ بِالمْعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ  وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُون" آل عمران:104

[2] كُنتُمْ خَيرْ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْءَامَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكاَنَ خَيرْا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثرَهُمُ الْفَاسِقُونَ" آل عمران:110

[3] يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ يُسَارِعُونَ فىِ الْخَيرْاتِ وَ أُوْلَئكَ مِنَ الصَّالِحِين" آل عمران:11

[4] الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبىِ‏ الْأُمِّىَّ الَّذِى يجَدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فىِ التَّوْرَئةِ وَ الْانجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنهْئهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَ ... اعراف:157

[5] وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ  يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوة... توبه: 41

[6] يَابُنىَ‏ أَقِمِ الصَّلَوةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ اصْبرِ عَلىَ‏ مَا أَصَابَكَ  إِنَّ ذَالِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور" لقمان:17

[7]. راغب اصفهانی،1374:ج2،586

[8]. ابن منظور،1414ه.ق: ج 9،239

[9]. طریحی، 1375ش: ج 3 ،502

[10]. روح الله خمینی،1368: ج2،251

[11]. روح الله خمینی،1338: 238

[12]  وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوف

[13]. علامه طباطبایی، 1374ه.ق:ج4، 404

[14]همه در اصل وجوب امر به معروف و نهی از منکر متفق هستند و از امر در آیه:«وَ لْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ..."و آیه: يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ.." و آیه:"خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ"به ضمیمه آیه:" لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة" استفاده کرده اند. قیلی هم با قطع نظر از ورود شرع، به وجوب عقلی امر بمعروف و نهی از منکر اشاره نموده است.ایروانی،1427ق:560

[15]. اعراف:58

[16]. علامه طباطبایی:ج3، 579

[17]. علامه طباطبایی،1374:ج3،579

[18]. علامه طباطبایی،1374:ج3، 583-584

[19]. همان:ج9،ص455

[20]. لقمان:17

[21]. علامه طباطبایی: ج16، ص325

[22] أن اللّه تعالى أوجب الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر على كل الأمة في قوله كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ [آل عمران: 110] و الثاني: هو أنه لا مكلف إلا و يجب عليه الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر. فخر رازی،1420ق:ج8،314

[23]. حج:30

[24]. توبة:39

[25]. فخر رازی،1420:ج8،314

[26]. فخر رازی،1420:ج8،314-315

[27]. یوسف:108

[28]. همان:316

[29] عن النبي صلى اللّه عليه و سلم: «من أمر بالمعروف و نهى عن المنكر كان خليفة اللّه في أرضه و خليفة رسوله و خليفة كتابه»

[30] أفضل الجهاد الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر و قال أيضاً: من لم يعرف بقلبه معروفاً و لم ينكر منكرا نكس و جعل أعلاه أسفل

[31] در مورد این که آیا معرفت شرط وجوب است یا واجب؟مقتضای اطلاقات خطاب واجب را دربر می گیرد . بنابراین تعلم بر کسی که می داند دراجتماع معصیت وترک اطاعت می شود واجب است.اما تعدادی از بزرگان معرفت را شرط وجوب می دانند بد لیل  روایت مسعده بن صدقه از امام صادق(ع):"سئل عن المعروف و النهی عن المنکر:أ واجب هو علی الامه جمیعا؟فقال:لا.فقیل له:و لم؟قال:انما هو علی القوی المطاع العالم بالمعروف من المنکر لاعلی الضعیف الذی لا یهتدی سبیلا الی أی من أی یقول من الحق الی الباطل"(وافی،ص182) اما سند روایت ضعیف است.ایروانی،1427ق:562

[32]. توبه:122

[33]. فخر رازی، 1420:ج24،122

[34] مُطَرِّف بن عبد الله بن الشخير،المتوفي سنة 95 ه،ابن عوف بن کعب بن وقدان بن حریش بن کعب بن ربیعه بن عامر بن صعصعه، تابعي بصري، وأحد رواة الحديث النبوي،عثمان، و علی(ع) و ابوذر و ابی، هو محدث، ثقه، ورع. ابن سعد،1365،ج 7،ص:147

[35]. فخر رازی،1420:ج24، 315

[36]. فخر رازی،1420:ج8،326

. [37] حجرات:9

[38]. نساء:34

[39] و كذا قوله تعالى: وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ(نساء، 34)يدل على ما ذكرناه، ثم إذا لم يتم الأمر بالتغليظ و التشديد وجب عليه القهر باليد، فإن عجز فباللسان، فإن عجز فبالقلب، و أحوال الناس مختلفة في هذا الباب. فخر رازی،1420:ج8، 316

[40]. فخر رازی،1420:ج8، 325

[41] لأنه لا يصلح له إلا من علم المعروف و المنكر، و علم كيف يرتب الأمر في إقامته و كيف يباشر، فإن الجاهل ربما نهى عن معروف و أمر بمنكر زمخشری،1407ق:ج1،ص396

[42]. حشر:18

[43]. حاقه:12

[44]. زمخشری،1407ق:ج1،396-397

[45]. همان:397

[46] همان:398

.[47] حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى‏ وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتين بقره:238

[48]. همان:ج3، 497

[49]. همان:ج1، 397

[50]. همان: 397-398

[51]. حجرات:9

[52]. همان:398

منابع

قرآن كريم

- ابن منظور، محمد بن مكرم،(1414ه.ق). لسان العرب، بيروت، دار صادر .

- ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، ترجمه حسن زاده صادق، قم، آل علی.

-ایروانی، باقر.( 1427ق). دروس التمهیدیه فی الفقه الستدلالی علی مذهب الجعفری، قم، دارالفقه للطباعه والنشر.

- واقدی، محمد ابن سعد.( 1365). الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نو.

-جمعی از اساتید و محققان، تحت اشراف آیه الله جعفر سبحانی. (1390). دانشنامه کلام اسلامی، قم، مؤسسه امام صادق(ع).

-خمینی، روح الله، تحریرالوسیله. (1368). ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، دارالعلم.

-خمینی، روح الله. (1388). آداب الصلاه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر امام خمینی(ره).

-راغب اصفهانى، حسين بن محمد. (1412ه.ق) مفردات الفاظ قرآن، بیروت دارالقلم.

-رضايى اصفهانى، محمدعلى و همكاران. (1383) ترجمه قرآن، قم، موسسه تحقيقاتى فرهنگى دارالذكر.

-زمخشری، محمود. (1407ق). الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، بیروت، دار الكتاب العربي.

-شیخ صدوق، الخصال، ترجمه سید احمد فهری زنجانی، تهران، اسلامیه.

-        طباطبایی ، محمد حسین. (1417ق). المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفترانتشارات اسلامی جامعه مدرسین.

-طریحی، فخرالدین. (1375ش). مجمع البحرین، تهران، کتابفروشی مرتضوی.

-فخرالدين رازى ابوعبدالله محمد بن عمر. (1420 ق). مفاتيح الغيب، بیروت، دار احياء التراث العربى.

-قرشى، على اكبر، قاموس قرآن.( 1371ه.ش). تهران، چاپ ششم، دار الكتب الإسلامية.

-عبدالجبار بن احمد، شرح اصول خمسه. (1408ه).  تعلیق امام احمدبن الحسین بن أبی هاشم، تحقیق دکتور عبدالکریم عثمان، مکتب وهبه.

-محمدی، علی. (1378).  شرح کشف المراد، قم، دارالفکر.

-معزي،( محمدكاظم. (1378ش). ترجمه قرآن، تهران، صابرين،چاپ چهارم.

-موسوی بجنوردی، کاظم. (1377). تهران، دائره المعارف بزرگ اسلامی.

آمار بازدید

  • بازدید این صفحه : 881

  • بازدید امروز : 33

  • کل بازدید : 999257

  • بازدیدکنندگان آنلاين : 1

اطلاعات تماس

  • آدرس: خیابان کوی نصر(گیشای سابق)-نبش فاضل شرقی-پلاک 19

  • تلفن: 88241491-88240932

  • نمابر: 88484803

  •                

صفحه اصلی|درباره ما|تماس با ما

.تمامی حقوق این سایت متعلق به مدرسه علمیه الزهرا علیها السلام می باشد