عنوان کتاب |
رشد |
نویسنده |
علی صفائی حائری |
ناشر |
لیله القدر |
نشانی |
قم ، خیابان طالقانی، نرسیده به سه راه بازار، کوچه 87، کوچه شهید حبیبی، پلاک19 |
مشخصات |
سوره عصر
|
کتاب رشد از سری کتابهای دیداری تازه با قرآن به قلم علی صفایی حائری است که با محوریت سوره عصر به انسان و سرمایهها، نیازها، بازارها و خریدارانش و نیز خسرها و رشدهای وی میپردازد.
کتاب با تلنگری به انسان آغاز میشود که چطور شتاب زده از کلمهها، فکرها و طرحهای قرآنی میگذرد و از آن بهره نمیبرد و با الفاظی خالی انس میگیرد بدون آنکه به معنی و مقصود آن الفاظ و کلمات برسد.
"ما پیش از آنکه تشنه شده باشیم نوشیدهایم ... و پیش از آنکه به معناها دست یافته باشیم به کلمهها رسیدهایم"
لذا "اگر ما با حرکت فکری همراه میشدیم و در خود میجوشیدیم و مطلبها و مفهومها را درک میکردیم، آنگاه در به در به دنبال کلمهها میگشتیم و در آن لحظه که به یک کلمه میرسیدیم از آن بهره میگرفتیم و همچون تشنههای به آب رسیده، کلمهها را قطره قطره میچشیدیم و جذب میکردیم"
از جمله واژگانی که در این کتاب به تعمق در آن پرداخته، واژه خسر و در مقابل آن واژه رشد است. و هدف از آفرینش انسان را نه تکامل، بلکه رشد معرفی میکند و نشانه این هدف را استعدادها و نیروی انسان میداند. انسانی که در دو بعد ماده و اخلاق شکل گرفته و به تکامل رسیده اما جهت ندارد، به بن بست و عبث و پوچی عمیقتری گرفتار میشود لذا ایشان معتقدند که بعد از تکامل نوبت به رهبری کردن و جهت دادن به استعدادها و نیروهای تکامل یافته است که از آن تعبیر به رشد شده است.
"رشد، زیاد شدن انسانی است که به استعدادهای تکامل یافتهاش جهت میدهد و آنها را از بن بست میرهاند و به دنبال روش حرکت و صراط و رهبری میافتد و ضرورت مذهب را مییابد."
ایشان با استناد به آیه "يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ" (جن/2)، قرآن را کتابی میداند که به انسان، رشد را هدیه میکند. انسان در یک مرحله خود را کشف میکند و در یک مرحله این معدن را استخراج و تصفیه میکند و در یک مرحله به استخراج شدهها و آهنهای تصفیه شده شکل میدهد و آنها را به صورت ماشینها و ابزارهای گوناگون در میآورد و به تکامل میرساند. پس از شکل گرفتن و به تکامل رسیدن نوبت رهبری کردن و جهت دادن به ماشین تکامل یافته میرسد. این جهت اگر جهت برتر باشد، "رشد" مطرح میشود و باروری؛ وگرنه "خسر" و زیان، آن هم در بطن تکامل است.
در ادامه، نویسنده کتاب، به بحث سرمایهها و نیازهای انسان میپردازد و ضمن اشاره به فرمایش امیرالمومنین علیه السلام ،"آهِ مِنْ قِلَّهِ الزَّادِ وَطُولِ الطَّرِيقِ وَبُعْدِ السَّفَرِ" اینچنین مینگارد که "انسان سرمایههایی دارد و در فاصله تولد تا مرگ بر روی این سرمایهها، تجارتهایی انجام میدهد ... تا سرمایههایش رشد کنند و توشه بینهایت راهی را که در پیش دارد فراهم سازد ... آنهایی که این راه دراز را دیدهاند و از این استعدادهای عظیم خبر دارند، اینها در فکر بازاری هستند و در جست و جوی خریداری که بیشتر سود بدهد و زیادتر بهره برساند. ... اینها راه را میبینند و وقت کم را میبینند و این است که شب و روز میکوشند و آرام ندارند."
سپس نویسنده از بازارها و خریدارهای استعدادها میگوید و اینکه کدام خریدار سود بینهایت میدهد و معامله با کدام یک، خسران به همراه دارد تا انسان بتواند با شناخت بازار و خریدار مناسب در وقت کم به تجارتی با سود بینهایت برسد. و آنگاه در مقابل بازار دل و هوسهایش و دنیا و جلوههایش، بازار دیگری را مطرح میکند که خریدار آن الله است زیرا مالک و دارای حقیقی اوست و انسان در معامله با اوست که میتواند به رضوان و لقاء دست یابد. و معامله با کسانی که چیزی از خود ندارند جز خسارت و زیان نخواهد بود. لذا کتاب با اشاره به آیات "وَالْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ"، انسان را در همه دورههای تاریخی و اعصار اجتماعی و فردی، خسارت دیده میداند چون بیش از آنچه بدست آورده از دست داده است و استعدادهای درونی او، فکر و عقل و دل و روح و عمر او همه از بین رفتهاند و تاریک شدهاند.
"در تمامی دورهها، انسان در خسارت است مگر آنهایی که به هدفی و به عشقی رسیدهاند" داشتن هدف باعث سرعت گرفتن میگردد و هر چه معشوق عظیم تر باشد حرکت و کوشش انسان و در نتیجه سود وی زیادتر خواهد بود. لذا باید در انتخاب هدف سنجید که به سوی چه کسی روی میآوریم و گرایش یا همان ایمان ما به سوی چه کسی باشد. لذا قرآن در آیه بعد میفرماید: "إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا" و برای این ایمان، متعلقی را ذکر نمیکند زیرا انسان با تعقل و ارزیابی مییابد که دیگران از خود چیزی ندارند لذا جز الله نمیماند.
ایشان در ادامه به این مطلب اشاره دارند که عمل ادامه عشق است و عشق به حق و ایمان به او تمام سرمایههای انسان را به جریان و تمام استعدادهای او را به کار میاندازد و از آنجا که اعمال عاشق به خواستههای معشوق وابسته است لذا هنگامی که خواستههای معشوق، صالح باشد کارهای عاشق به صلاح میگراید و آیه نیز به همین مطلب اشاره دارد در آنجا که میفرماید : "وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ". لذا عشق سازندگی و کارآوری به همراه دارد. و نیز از جمله دستاوردهای دیگر عشق، استقامت است زیرا انسان در راه معشوق به اندازه عشقش صبر میکند.
کتاب اشاره میکند که انسان برای دست یافتن به تمام رشد بجز عامل ایمان، نیاز به عامل دیگری نیز دارد و آن، "مومن" است. از ویژگیهای مومن، بیتفاوت نبودن، صبر، رشد کردن و رشد دادن است. نویسنده در توضیح این عامل اینگونه میگوید که هر کس به حق رسید به حق میرساند و کسی که عاشق حق شد عاشق خلق میشود و این عشق میشود زیر بنای مبارزه و امر به معروف و نهی از منکر لذا آنهایی که در راهند و همکارند یکدیگر را سفارش میکنند برحقی که بدست آوردهاند و بر صبری که باید بدست بیاورند. این نقش یک نقش سفارشی و اضافی بر نقش ثابت ایمان و عشق است. بنابراین در " وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ" به یک مساله عالیتر اشاره شده است و آن، نقش سفارش و گفت و گوی همراهان و همکاران است و این تواصی و سفارش است که انسان را از خسارتها میرهاند و تمام نیروهای او و ته مانده استعدادهایش را به جریان میاندازد.
و در پایان، کتاب اینچنین به جمع بندی مطالب میپردازد:
وَالْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ، إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
انسان در خسارت است، مگر آنها که از چند مرحله گذشتهاند:
1. آنها که به عشق رسیدهاند
2. و به عملهای صالح از سازندگیها و استقامتها و عملها دست یافتهاند
3. و آنها که گذشته از کارها و سازندگیها و استقامتها به سفارشها و تواصی به حق پرداختهاند
4. و به تواصی به صبر رسیدهاند
هر کدام از این مراحل از دست برود، به همان اندازه، خسارت بدست میدهد و به همان اندازه از رشد و سود میکاهد.